رویای محو شبانه...

با چشمانی بسته؛ شنیدمت در رویایی دور. و خواندمت به نجوایی گم. در آغوش زمان گریستم، سوختم. خاکستر‌های سردم را باد صبح در گوشه‌ی دشت سیاه گیسوانت گم کرد. ذره ذره محو شدم در رویایی دور. آیا شنیدی که می‌خواندمت در رویایی دور؛ به نجوایی گم؟ وقتی پشت پلک‌هایت ذره ذره محو شدم با نور صبح؟

  • دوشنبه ۱۶ تیر ۹۹
دینز. ن.

چرا انقدر زیبا بود؟ :*((( 

خیلی ممنونم. شما زیبا دیدینش. :) ☘️
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی
هپروت ؛ در تداول عامه ، دنیای واهی و خیالی محض .
Designed By Erfan Powered by Bayan